تاثیر تمرکز بر کنترل هیجان:

coronavirus
نوع نگاه ما به شرایط حاضرو ویروس کرونا، می تواند هیجانات منفی در ما ایجاد کند.
کنترل هیجانات مهمترین راه غلبه بر ویروس کرونا است.
دوستان خوبم، کدام روش بهتر است:
این که ما روی مسائل مختلف زندگی امان تمرکز کنیم یا اینکه فقط روی ویروس کرونا، کل روزمان را متمرکز شویم؟
مدیریت هیجانها در کودکان و بزرگسالان و سالمندان متفاوت است.
مدیریت هیجانات در کودکان:
امروزه هوش هیجانی خیلی مورد بحث است. تحقیقات نشان داده است که هوش شناختی(ای کیو ) ۲۰% سهم در موفقیت آینده افراد دارد. همچنین هوش شناختی با گذشت زمان، خیلی رشد نمی کند
ولی هوش هیجانی ۶۰% سهم موفقیت را پیش بینی می کند و قابلیت اکتساب است. و با افزایش سن رشد می کند.هوش هیجانی مولفه هایی دارد . یکی از مولفه های آن این است که انسان هیجانهای خودش را بشناسد و بداند چه جور آنها را مدیریت کند.
هیجانها انواع مختلف دارند که در یک دسته بندی کلی شامل: هیجان خوشایند، هیجان ناخوشایند می شوند.
اساسا هیجانها و عواطف عامل حرکت هستند. موتور حرکت و عامل انگیزشی هستند.هیجانها باعث می شوند تا انسانها از قوانین، اصول و چهار چوبی تبعیت کنند و حریم را حفظ کنند.
ما زمانی از چیزی تبعیت می کنیم که یا دوستش داریم یا برایش احترام قائلیم یا ازش می ترسیم.
بچه که به دنیا می آید مغزش درحال رشد است و در حال جمع آوری اطلاعات از محیط و شناخت محیط است. یعنی دارد بایگانی اطلاعات او از محیط شکل می گیرد
اولین تجربه هیجان خوشایند هر نوزادی ، رابطه او با مادر است. با مادر اولین ارتباط را می گیرد.
مادر هر چه حالش خوب تر باشد امنیت بهتری به فرزند خود می دهد.این امنیتی که به بچه می دهد تعیین کننده در سرنوشت او است.
رابطه بچه با مادرچند قسم است:
۱-رابطه عاطفی ایمن( یعنی آنقدر رابطه عاطفی خوب است که بچه احساس امنیت عالی دارد).
۲-رابطه عاطفی ناایمن
۳-رابطه عاطفی متعارض (یعنی مادر ثبات ندارد. گاهی امنیت می دهد و گاهی امنیت نمی دهد)
نکته: زمانی کودک می تواند مدیریت خوب کنترل هیجانها داشته باشد که با مادر ارتباط خوب پیدا کرده باشد . رفتارخوب مادر، منجر به مدیریت هیجان در کودک می شود.
تحقیقات نشان داده است: بزرگسالی که دردوران کودکی( زیر سه سالگی) رابطه امنی داشته اند، سازگاری زناشویی بالاتر از ۸۰% دارند.
ولی در بزرگسالانی که رابطه و دلبستگی در کودکی نا ایمن داشته اند، موفقیت وسازگاری زناشویی آنها در بزرگسالی ۱۸% بوده است.
دوستان، حالا ما داریم بچه هایمان را امن بار می آوریم یا ناامن؟
مدیریت هیجانات در بزرگسالان:
در بزرگسالی، چه افراد امنیت در دوران کودکی خوب را تجربه کرده باشند و چه امنیت در دوران کودکی خوبی را تجربه نکرده باشند، می توانند مدیریت هیجانها را یاد بگیرند و نسبت به هیجانات هوشیار باشند.
بدن ما درزمان هیجانها مثل، دوران ترس، عشق و…واکنش های فیزیولوژیک از خود نشان می دهد. باید توجه داشت که همه ی ما، تحت تاثیر تغییرات فیزیولوژیک و محیط هستیم.
مهم این است که، ما چقدر هوشیاریم و چه اسمی بر آن می گذاریم.
-
بیاید حرفهای امید بخش به هم بزنیم
ما ازاین مرحله نیز می گذریم - ما باید تا آخرین لحظه تلاش کنیم.
کسانی که ساعتهای طولانی در نامیدی بسر می برند مدیریت هیجانی خوبی ندارند.
این افراد در ذهن خود افکاری دارند. مثلا: من در ذهنم، فکرمی کنم که قدرت مدیریت سرنوشت خودم را ندارم.
کسانی که مدیریت هیجان خوبی دارند، میزان آسیب آنها از این واقعه کمتر است.
خیلی مهم است چگونه دنیا را نگاه می کنیم.باید تسلیم نشویم .
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد(حافظ)
هر چه ذهن ما اسیر بدبینی نسبت به آینده نشود، یقینا شانس ما برای شکست، بالا می رود.
در شرایط حاظر، کسانی که ممکن است آسیب به خودشان یا به دیگران بزنند. نیاز به مراقبت اورژانس دارند.
این افراد نامیدی و یاس و درماندگی بالا دارند. معمولا افراد حالات روحی خود را بیان می کنند مثلا می گویند که حالشان خوب نیست که باید اطرافیان کمک کنند.
باید توجه داشته باشیم که این قدر شرایط بد نیست هزار مرتبه در زندگی ما مشکلات پیش آمده که توانسته ایم خودمان را جمع کنیم.
در این شرایط هر چه خانواده با هم بهتر ارتباط داشته باشند، حمایت بیشتری از یکدیگر دارند. در شرایط دشوار، اول باید خودمان را مدیریت کنیم
به یکدیگرتشر نزنیم خیلی همدیگر را بازجویی نکنیم. تا یک کم آرامتر شویم. مثلا به اعضا خانواده بگوییم که خیلی شما ها را دوست دارم. وقتی حال تو بد است، من نیز ناراحت می شوم و دوست دارم تو را کمک کنم اگر کمکی می توانم انجام دهم لطفا به من بگو.
اگر واقعا شرایط خانواده شرایط یاس و ناامیدی است باید فکر کنیم چه کمکی می توانیم بگیریم. هوش هیجانی ۱۰-۱۵ مولفه دارد. یکی از مولفه این است وقتی در شرایط نیاز و کمک هستم چگونه می توانیم، کمک بگیرم؟
خط تلفن ۴۰۳۰
سازمان حمایت اجتماعی
وازت بهداشت
اورژانس اجتماعی
خط مشاوره بهزیستی
سیستم های حمایتی مثل: پلیس ۱۱۰و ..
دوست و آشنا خیر خواه در خانواده
همه می دانیم درموارد بحران هیچ گاه هیجان از بین نمی رود، بلکه ما می توانیم آنها را تعدیل کنیم هیجانها مثل،غم و شادی برای زندگی ما لازم هستند.
انسانهایی که تنظیم هیجان مناسب دارند خوب می داند در موقعیت های بد و بحرانی و عجیب چگونه رفتار کنند.
باید تنظیم هیجان را به کودکانمان آموزش دهیم.
اگر خوب کنترل نشوند باعث ضعف سیتم ایمنی در طولانی مدت می شوند. باید تنش را کاهش داد.
۱-تمرکز داشتن:
یکی از راههای کنترل هیجان، تمرکز داشتن است. باید خوب فکر کنیم و سپس تصمیم گیری کنیم.
به یکدیگر هم اجازه فکر کردن بدهیم.
هر چه شنونده خوب باشیم هر چه بهتر بتوانیم، همدلی کنیم تخلیه هیجانی بهتر صورت می گیرد. برای اعضا خانواده مضطرب، مهم است و احتیاج دارند که کسی کنارشان باشد. همچنین باید نشان دهیم که حواسمان به خودمان نیز هست.اینچنین است که می توانیم ریسک ابتلا را به حداقل برسانیم
سوالات که از فرد مضطرب، می پرسیم نباید در حد کنجکاوی باشد. باید کم کم وارد دنیایش بشویم تا به تدریج با هم ارتباط بگیرم. تا اینکه او از این حالت خارج شود.
۲-صحبت کردن
صحبت کردن راجب مشکل، یکی دیگر از راههای تخلیه هیجان است.
ممکن است فرد اهلش نباشد. در این شرایط بالاخره یک چیزهایی دوست دارد. مثلا با هم فعالیت مشترک لذت بخش انجام دهیم.ببینیم نقطه اشترکمان چیست؟
آنطور وارد دنیای او شویم تا احساس کنه که همه تلاشمون را داریم می کنیم که به او کمک کنیم.
۳-دوری از منفی بافی
منفی بافی خیلی انسان را آزار می دهد. با راهکارهای گوناگونی می شود با آن مقابله کرد.مثلا: ورزش، تغذیه مناسب و…
قطعا بخش زیادی از زندگی ما، فکرهایی است که به سرمان می زند. ما باید بتوانیم بین فکر و واقعیت جدایی قائل شویم.
بزرگترین اشتیاه این است که بخواهیم فکرها را از ذهنمان دور کنیم یا بیرون کنیم. زیرا هر چه تلاش کنیم، نمی تونیم آنها را دور کنیم.
چون تفکرات منفی خودش باز می آید.
آنها را ما خودمان درست کرده ایم حالا که می خواهیم بیرون کنیم نمی شود. که در این حالت، احساس درماندگی می کنیم .
وقتی دیدگاهمان را درست کردیم که از این افکار، نمی شود فرار کرد، پس بهترین راه این است که فقط نگاهشان کنیم تا بیایند و بروند.
نکته مهم این است که: نباید به آن ها بها داد، نباید اعتنا کنیم.
پس ما نمی تونیم با افکار بجنگیم. نمی شه از آنها فرار کنیم. ما مثل وقتی که در جاده خیلی قشنگ داریم می رویم هستیم، که ترسها و نگرانیها و اضطرابها در جاده هستند ما آنها را نگاه می کنیم و رد می شویم. اصلا توجه به آنها نمی کنیم.
در این مواقع، ما می توانیم از روشهای مختلف استفاده کنیم. مثل: ورزش، تغذیه سالم، تنفس درست، شعرخواندن، تماس عاطفی با آدمهای حکیم و …
نتیجه گیری: مدیریت هیجانها، روشهای سالم و ناسالم دارند.
رفتارهایی نامناسب (الکل، پرخوری و ..) موقتا فرد را آرام می کنند ولی درازمدت به انسان، آسیب می زند.