شناخت خود و آگاهی از ویژگی های خود، یکی از نیازهای مهم انسان است که به او کمک می کند تا زندگی خود را بر اساس آن چه خود مایل است، هدایت کند. با توجه به ابعاد مختلف وجودی انسان، خودشناسی فرایندی پیچیده و دشوار است.
خودآگاهی توانایی توجه به خود و ویژگی های مختلف شخصی است که با استفاده از این مهارت، فرد به صورت یک مشاهده گر، خود را مورد بررسی قرار می دهد و اطلاعات شخصی خود را پردازش می کند. با استفاده از این توانایی، انسان ها می توانند در طی فعالیت های روزانه به احساسات و افکار خود توجه داشته باشند و از نقش آنها در تصمیم گیری ها و در اعمال شان آگاه شوند.
به عنوان مثال، هنگامی که به صحبت های دوست تان که از کارش شکایت می کند، می پردازید ممکن است در بدن خود تنش و انقباض هایی احساس کنید، به کار او انتقادهایی بکنید، راهنمایی ها و توصیه هایی برای او در ذهن تان بیاید و از ناراحتی او متاثر شوید. این واکنش ها به این معنی است که شما به ناراحتی دیگران اهمیت می دهید، به حرف ها و درد دل های او گوش می کنید، و فردی حساس به مشکل دیگران هستید، همین که این حالات را در مورد خود بدانید دارای خودآگاهی روانی هستید. پس در این مثال می بینید مهارت خودآگاهی، به انسان این توانایی را می دهد که احساسات، انگیزه ها، حالت های منطقی و غیر منطقی خود را بداند و از آنها آگاه باشد. مسلم است با چنین آگاهی هایی احتمال انجام تصمیم های تکانشی و غیر منطقی اندک خواهد شد.
انواع خودآگاهی
از آن جایی که انسان، ابعاد مختلف جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی دارد، مسلم است که خودآگاهی نیز به ابعاد مختلف تقسیم می شود.
- خودآگاهی جسمی
- خودآگاهی روانی
- خودآگاهی اجتماعی
- خودآگاهی معنوی
خودآگاهی معنوی
یکی از مهم ترین موضوعاتی که در خودآگاهی مطرح است، ابعاد معنوی خود و شناخت و آگاهی از آنها است چون انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است.
در خودآگاهی معنوی، موضوعات بسیار اساسی مطرح می شوند از جمله:
- مذهب و عقاید دینی فرد
- ارزش ها و استانداردهای اخلاقی
- معنای زندگی
- مقصود زندگی
- باور نسبت به خداوند
- باور نسبت به جهان دیگر و …
نکته: مهارت خودآگاهی به انسان کمک می کند تا بتواند از همه توانایی ها و مهارت های شخصی خود، به درستی استفاده کند. به عبارت دیگر، چنان چه توانایی خودآگاهی فرد ضعیف باشد، قادر نخواهد بود از سایر توانایی ها و مهارت های خود از جمله توانایی معنوی خود، استفاده مناسب کند.
معنویت نیاز اساسی انسان است. نیازی است که به کلیه ابعاد انسان جهت و معنی می بخشد. بدون معنویت، انسان همانند کشتی بدون لنگر و سکان است که در دریایی متلاطم قرار دارد. نه مقصدی دارد و نه مسیر روشنی و امواج او را به هر طرف می کوبند.
نیاز انسان به معنویت بنا به دلایل متعدد و متفاوتی است از جمله:
- نیاز به معنی و معنی در زندگی
- ایجاد مقصود و غایت در زندگی
- احترام به شان و جایگاه انسان
- ایجاد امید و احساسات مثبت
- ارتقاء و بهبود مقابله های فرد
- افزایش ارتباطات اجتماعی مثبت
- نیاز به امنیت و ایمنی از خطرات
- نیاز برای ارتباط با خداوند و تجربه این رابطه
- نیاز برای دادن و گرفتن عشق واقعی
- نیاز برای آرامش و پذیرش
- نیاز برای تسلی و آرامش هنگام سختی ها و فقدان
- نیاز به احساس ارزشمندی و تسلط بر سرنوشت خود و ….
همان طور که مشاهده می شود بدون معنویت، انسان معنایی برای زندگی خود و سختی های آن ندارد. بدون معنویت، احساس امنیت معنایی ندارد و همین طور آرامش و پذیرش سختی های زندگی.
معنویت به زندگی امنیت، آرامش، معنا و جهت می دهد. هنگامی که معنویت در افراد ضعیف شود، یا چارچوب معنایی و نظام ارزشی و اعتقادی وی دچار مشکل گردد، علایم و حالت های روانی منفی در او مشاهده می شود که معمولا به صورت های زیر خود را نشان می دهد:
- گریه
- احساس گناه
- از دست دادن اعتماد
- احساس جدا شدن از خداوند
- اضطراب شدید تا متوسط
- خشم و عصبانیت نسبت به دیگران و…
فردی که این حالات را تجربه می کند، بحران اساسی در نظام معنوی وی ایجاد شده است و به همین دلیل دچار پریشانی شده و به مشاوره های معنایی و معنوی نیاز دارد.
کارکردهای معنویت یا خودآگاهی معنوی:
در یک نتیجه گیری بسیار کلی،آگاهی از کارکردهای معنویت یا خودآگاهی معنوی، آثار عمیق و گسترده ای در زندگی انسان دارد که به طور خلاصه، به مهمترین آنها نگاهی می اندازیم.
۱٫ ایجاد معنی در زندگی
معنا، واقعیت غیر مادی است که بدان وسیله انسان وجودش را در این جهان تبیین می کند. داشتن معنا در زندگی، با کارکردهای مثبت زیادی همراه است از جمله: رضایت از زندگی، لذت از کار، خوشبختی، عواطف و احساسات مثبت همچون امید.
همچنین، زندگی با معنا داشتن با سلامت جسمی و بهزیستی عمیق عمیق همراه است. هر چه معنا در زندگی بیشتر باشد، مشکلات و بیماری های روانی کاهش می یابد. همچنین، بین داشتن معنی در زندگی با کاهش آسیب های روانی و اجتماعی از جمله خودکشی و مصرف مواد رابطه وجود دارد.
پژوهش ها نشان داده است چهار نوع از تجارب انسانی به ایجاد معنی در زندگی می انجامد.
مقصد و مقصود زندگی. زمانی انسان احساس می کند در زندگی خود مقصود و هدفی دارد که فعالیت های فعلی او با اهداف آینده وی در ارتباط باشد.
نیاز به اثربخشی فعالیت ها و کارهای خود. وقتی انسان ها بر پیامد کارها و فعالیت های زندگی خود تسلط دارند، احساس کنترل بر فعالیت ها و زندگی خود می کنند.
احساس ارزشمندی. زمانی که مردم احساس کنند که رفتارهایشان بر اساس استانداردهای اخلاقی است، احساس ارزشمندی می کنند.
انسان ها دوست دارند که دیگران، آنها را افرادی دارای خصیصه های مطلوب انسانی بدانند.
نکته بسیار مهم آن است که افراد معنوی به استناد نگرش خود نسبت به زندگی و نیز پیوندهای اجتماعی و روابط انسانی، هدفمندی، کارایی، ارزش و ارزشمندی مثبت بیشتری را تجربه می کنند.
۲- ایجاد مقصود و غایت در زندگی
اعتقادات و باورهای معنوی به انسان ها کمک می کند تا بدانند زندگی و اتفاقات آن بی معنی و بی هدف نیستند بلکه علت و غایتی دارند. پذیرش این موضوع برای زندگی، به خصوص در زمان رخدادهای سخت زندگی، مقابله با چنین شرایطی را بسیار آسان می کند، زیرا آنان معتقدند غایت و مقصود خاصی در زندگی وجود دارد که فراتر از مادیات است.
علاوه بر این داشتن معنویت و خودآگاهی از چنین داشته ای اثرات متعددی در زندگی ایجاد می کند که در این جا به آن اشاره می شود:
- ایجاد آرامش عمیق در ذهن انسان
- هدفمند بودن اتفاقات و رویدادها
- پذیرش نسبت به اتفاقات
- مثبت نگاه کردن به رویدادهای منفی
پژوهش ها نشان داده است که بسیاری از افراد هنگامی که با مشکل رو به رو می شوند، واکنش های منفی زیر را نشان می دهند:
- سرزنش خود و دیگران
- پیدا کردن مقصر
- یافتن ریشه های مشکل
- کفر و ناسزا گفتن به شرایط، روزگار، اوضاع و احوال
- فرار از مشکلات، به علت احساسات ناخوشایندی که ایجاد شده است.
- جابه جایی احساسات(خالی کردن مشکلات و ناراحتی خود بر سر دیگران)
- تسلیم، ترس، استیصال، درماندگی و ناامیدی
- استفاده از مواد و رفتارهای ناسالم برای تسکین و آرامش خود و…
همان طور که مشاهده می شود، روش های ناسالم بالا، جز آن که فرد را دچار مشکلات بیشتری کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت.
مهمترین مرحله حل مسئله، پذیرش مشکل است. یعنی فرد مشکل را بپذیرد و مراقب باشد در دام برخوردهای اشتباه بالا قرار نگیرد.
نکته مهم آن است که معنویت و اعتقاد به باورهای معنوی، و آگاهی، شناخت و تسلط بر چنین حالتی، (خودآگاهی معنوی) پذیرش عمیقی نسبت به مشکلات ایجاد می کند. در نتیجه، فرد با مشکلات خود رو به رو می شود و احتمال آن که بتواند آنها را به درستی حل کند، به شدت افزایش می یابد.
۳-احترام به شان و جایگاه انسان
افرادی که اعتقادات معنوی دارند، انسان را در جایگاه رفیعی می بینند. آنان برای هر انسانی حرمت و احترام خاصی قائل اند. در دیدگاه های معنوی و غیر مادی، احترام و شان انسان ها وابسته به جایگاه، پست، سواد، زیبایی و ثروت آنان نیست. از آن جایی که ارزش انسان در چنین دیدگاه هایی وابسته به هیچ عاملی نیست، دلیلی ندارد که انسان ها نگران از دست دادن
شان و جایگاه خود باشند. زیرا، آنان همیشه و در همه حال ارزشمنداند. نتیجه نهایی، آرامش عمیق افراد معنوی است. از این رو، انسان های معنوی، عزت نفس بالاتری تجربه می کنند و مسلم است چنین افرادی در سختی ها و ناملایمات زندگی کمتر صدمه خورده و بهتر قادر به مقابله با شرایط سخت خواهند بود.
تعالیم و آموزش های معنوی به صورتی است که فضایی سرشار از مهربانی، احترام، مراقبت، همدلی و توجه به انسان ها ایجاد می کند. روشن است که داشتن چنین ویژگی هایی و مهم تر از آن داشتن آگاهی از آن و به کار بردن آن در زندگی به رشد انسان و افزایش حمایت اجتماعی در زمان بحران و استرس کمک بسیاری خواهد کرد.
۴-ایجاد امید و احساسات مثبت
اعتقادات معنوی باعث احساسات و هیجان های مثبت زیادی از جمله امید می شود. افراد معنوی معتقد به نیروی فراتر از انسان در عالم هستند که سررشته امور را در دست دارد، از این رو، در کارها و فعالیت های زندگی به وی امید دارند. امید به این که بتوانند به آن چه مایل اند دست یابند و از آن چه که نامطلوب می دانند، بپرهیزند. وجود چنین احساسات مثبت از جمله امید، نقش مهمی در سلامت روان این افراد دارد.
۵-ارتقاء و بهبود مهارتهای مقابله ای
آگاهی از وجود دیدگاه های معنوی و نگرش های مثبت و معنادار در مورد حوادث و بحران های زندگی و به کارگیری به موقع آنها، به ارتقای مهارت های مقابله ای و کیفیت آنها می انجامد.
#خودآگاهی#معنوی
#شناخت#خود