خدای مهربان

خدای خوبم

سارا بعد از مدت ها تنهایی خداوند برادری به او عنایت کرد . مادرش پرستار بود و مدتی در کنار فرزندانش نبود سارا  نیمی از روز را مدرسه می رفت وبعد از ظهرها از برادر کوچکش نگهداری می کرد. یک روز تعطیل وقتی از خواب بیدار شد شادی کنان رفت و برادرش را در آغوش…