باید راهی یافت برای زندگی را زندگی کردن
نه فقط زندگی را گذراندن
باید راهی یافت
برای صبح ها با امید چشم گشودن
برای شب ها با آرامش خیال، خوابیدن
فقط یک راه داریم
به خدا اعتماد کنیم
زندگی را از نو بنگریم
خیلی از ما بخاطر بعضی از اتفاقات، ممکن است عصبانی بشویم. اما بعضی از افراد عصبی هستند.
امروز سوال ما این است که عصبانی بودن با عصبی بودن، فرقی دارد؟
بعضی از افراد می گویند من همین هستم که هستم.
عصبانیت
ما به عنوان یک انسان یک سری هیجاناتی را داریم. این هیجانها از بدو تولد شکل می گیرد مثل خندیدن، ناراحت شدن، غصه خوردن و شادی کردن و عصبانی شدن
عصبانی شدن یک خصوصیت ذاتی است که به عنوان یک انسان، گاهی عصبانی می شویم. این عصبانی شدن برای بقای ما ضرورت دارد و معمولا وقتی عصبانی می شویم که احساس کنیم محیط اطرافمان را نمی توانیم کنترل کنیم و یک جای کار دارد لنگ می زند و ما مدیریت و توانایی حل مسئله را نداریم.
عصبانیت به خودی خود، هیچ مشکلی ندارد. جایی مشکل ساز است که از کنترل ما خارج شود. یعنی ما ممکن است به خودمون یا دیگران یا وسائل آسیب بزنیم. این نوع عصبانیت، می شود عصبانیت بیمار گونه.
سوال: آدم عصبانی و عصبی، چه فرقی با هم دارند؟
فردی که شدت عصبانیت های بیش از اندازه او، از حد عادی بیشتر باشه، می شود آدم عصبانی.
این آدم ممکن است هر لحظه بخاطر چیزهای کوچک هم کنترل خود را از دست دهد و نتواند عصبانی و هیجان خود را کنترل کند.
در واقع عصبانیت، نمودهای بیرونی دارد که به شکل های مختلف می تواند خود را نشان دهد. این تکرار شوند است برای آدم عصبانی.
در واقع ما وقتی چیز ناراحت کننده می بینیم، ناخودآگاه ناراحت می شویم. این حق را داریم که ناراحت شویم و احساسات خود را بیان کنیم. احساس غم و غصه خوردن، هنگام مواجهه با مشکلات تا حدی طبیعی است. این شدت و درجه آن مهم است.
اگر کسی ناراحت شود ممکن است کمی آن را ابراز کند و بالاخره فکری برای حل آن کند تا زندگی جلو برود، این خوب است. ولی ممکن است فردی از چیزی ناراحت شود آنقدر آن مشکل را درونی می کند و غصه می خورد تا بالاخره افکار آسیب رسان به ذهن او بیاید و این افکار آسیب رسان منجر شود تا او آسیبی به خودش یا دیگران و یا محیط پیرامون خود بزند.
این جا غم و غصه از حد عادی بیشتر شده است. عصبانیت هم همین طور است. وقتی فرد خیلی عصبانی می شود و نمی تواند آن را کنترل کند، فشارخون او بالا می رود، ممکن است مشکل قلبی برای او درست شود یا آسیبی به خود یا دیگران خواهد زد. درواقع کارکرد فرد با خودش و یا رابطه فرد با دیگران و یا محیط را تحت تاثیر، قرار می دهد. پس دو سری علامت، می تواند عصبانیت کنترل نشده داشته باشد:
- نمود بیرونی
- نمود درونی (عوارض قلبی و مغزی)
بستر ایجاد شخصیت عصبی
چه بستری باعث می شود شخصیت عصبی شکل بگیرد؟
ممکن است یکی از خصوصیات شخصیتی انسان، عصبانی شدن باشد، ولیکن مهارت هایی را می توان در طول زندگی یاد گرفت که بتوان آن را کنترل کرد.
عصبانی شده به خودی خود مشکل شخصیتی نیست. زیرا لازم است یک سری مسائل با هم جمع شود تا بگوییم این فرد این مشکل شخصیتی را دارد.
۱-به شکل سرشتی و ذاتی عصبانی باشد. همه ی ما با یک سری خصوصیات مزاجی آفریده می شویم. یکی از این سرشت ها، ممکن است سرشت عصبانیت باشد. معمولا در این سرشت تنظیماتی هورمونی بدن در سطح مناسبی ترشح نمی شوند.
۲-بعضی از عوامل محیطی می توانند منجر شوند که ما مدیریت هیجان ها را از دست بدهیم. مثلا ممکن است با اتفاقات ناگوار مواجهه شویم، مشکلات سخت کودکی و بدرفتاریها، بحران سیل و زلزله، اضطراب، افسردگی، مصرف مواد مخدر، شخصیت وسواسی،
اضطراب به خودی خود یک حربه ای است که جان انسان را می تواند نجات دهد ولی اگر همین احساس کنترل نشود می تواند تبدیل به خلق عصبی شود و خانه برانداز شود.
کسانی که شخصیت وسواسی دارند چون ذهن آنها شکل گرفته که باید وسائل من به این شکل باشد اگر بهم بخورد زود از کوره در می رود و عصبی می شود.
در واقع همه اینها برمی گردد به این که ما چه توانمندی های شناختی داریم و چه ظرفیت شناختی داریم که بتواند هیجان ما را کنترل کنند.
افرادی هستند که ظرفیت شناختی آنها به دلایل مختلف کمتر است. در واقع ذهن ما می تواند مثل یک انبار عمل کند گاهی ذهن ما خالی است ولی گاهی پر هست از ظرفیت ها و مهارت های مختلف.
افرادی وجود دارند که ذهن آنها به دلایل مختلف ظرفیت لازم را ندارد. مثلا کسی که از همان کودکی یاد گرفته با پرخاشگری به خواسته هایش برسد دیگر توانمندی های دیگرش رشد نکرده است.
این به توانایی حل مسئله و مدیریت حل مشکلات انسان بر می گردد.
زندگی یک وقتهایی سخت است اما شما به تنهایی می توانید به خواهر یا برادرتان کمک کنید تا درباره دنیا چیزهایی یاد بگیرند. او یک زمانی به این درک می رسد که به مردم نیاز دارد و مردم مهم هستند. او با گذراندن زمان با شما به شیوه خودش، صدای شما، نحوه حرکتتان و برنامه های محبوب تلویزیون را خواهد شناخت. هر چند ممکن است گاهی مواقع احساس کنید که به شما توجهی ندارد اما کاملا برعکس است شما همواره بخش مهمی از زندگی خواهر و برادر خود هستید. حتی اگر او نتواند این را به شما بگوید. به یاد داشته باشید گذراندن زمان با خواهر و برادرتان هیچ وقت، وقت تلف کردن نیست و شما بعد از سالها خواهید دید که او شخصیتی آرام، مراقب و متفکر پیدا می کند و می تواند احساسات شما و دیگر افراد را بهتر درک کند.
به یاد داشته باشیم که هیچ کس شبیه دیگری نیست. به طور کلی داشتن خواهر و برادر یک تجربه دلنشین است که باید درست از این فرصت استفاده کنیم و زندگی را بهتر کنیم.
سلام به لحظه های خوش با هم بودن
سلام به مادر
سلام به پدر
سلام به همسر
سلام به فرزند
سلام به زندگی
سلام زندگی
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد.
سوال: شما وقتی عصبانی هستید چه کار می کنید تا آرام شوید؟
سوال: چی می شود که یک فرد مدام عصبانی هست؟
گاهی خشم های پنهان که از کودکی برای ما مانده است، منجر به خلق عصبی برای ما شود.
گاهی بدخوابی، بداشتهایی، تنش های محیطی، مسائل اقتصادی و ارتباطی و … منجر به عصبانی شدن ما می شود.
گاهی فرد یک انسان کاملا آرام بوده است ولی از یک جایی خلق عصبانی از خود بروز می دهد. گاهی نمود گذشته است ولی گاهی مربوط به حال است و ربطی به گذشته ندارد. توصیه محققان این است که وقتی عصبانی هستید قبل از اینکه به کنکاش گذشته و طفولیت بپردازید، بهتر است خوب خود را بشناسید که الان چه حسی دارید و در زندگی مشترک الان آیا آدم عصبانی هستید؟
باید قبل از هر چیزی بپذیرید که این احساس می تواند در شما وجود داشته باشد ولی الان دارد از حالت کنترل خارج می شود و دارد ما را داخل تنش می برد مثلا تنش ارتباطی با اطرافیانمان، با شریک زندگی امان، با فرزندانمان،
وقتی به این آگاهی برسیم قطعا می توانیم به خود کمک کنیم تا تنش خود را کنترل کنیم.
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن
خاطراتت را نمی گویم دور بریز.
اما قاب نکن به دیوار دلت .
نه از بی مهری کسی دل گیر شو.
نه به محبت کسی بیش از حد دل گرم .
خدا برای تو کافی است .
از نو به زندگی نگاه کن
گفتیم گاهی بعضی از ویژگی ها آموخته شده است مثلا یک بچه از زمان کودکی یاد گرفته است که با رفتار پرخاشگرانانه خود، می تواند بزرگترها را مجاب کند تا به حرفهایش گوش دهند.
محققان ثابت کرده اند که با رشد بعد فیزیکی انسان، همزمان محورهای مغزی نیز دارند شکل می گیرند و شناخت فرد تغییر می کند.
برای اینکه محورهای گوناگون مغزی شکل بگیرند باید در طول زندگی فعال شوند. مثل مهارت آشپزی باید آنقدر تکرار شود تا فرد یاد بگیرد که چگونه آشپزی کند. مهارت های ذهنی هم همین طور است.
در برخورد با مشکلات هم، محورهای مغزی راهکارهای مختلفی را امتحان می کنند و تحت تجربه قرار می گیرند تا در نهایت بهترین راهکار که مناسب با خود فرد است مورد انتخاب قرار می گیرد. اگر به فرد اجازه ندهیم که از محورهای مختلف خودش استفاده کند مثلا به او اجازه ندهیم تا از محور حل مسئله، اندیشیدن، تفکر انتقادی و کنترل هیجانها استفاده کند در واقع عملا فقط محور عصبی شدن و به خواسته رسیدن به عنوان یک راهکار و تنها راهکار و بهترین راهکار مورد انتخاب فرد قرار می گیرد و در ذهن کودک شکل می گیرد.
بیایید با هم حرف بزنیم.
نحوه برخورد با آدم های عصبانی
گاهی برخورد می کنیم با افرادی که ویژگی عصبانیت را دارند که همیشه می گویند که اخلاق من این است و شخصیت من این طور است و انتظار دارند از دیگران که مدام با آنها کنار بیایند و آنها را درک کنند.
آیا این درست هست؟
بعضی می گویند ما حق داریم عصبانی شویم و حق داریم پرخاش کنیم ولی واقعیت این است که ما حق داریم عصبانی شویم ولی حق نداریم که آسیب بزنیم چه جسم و چه روح خودمان و دیگران و حتی وضع محیط. در واقع این شکستن حقوق است.
کسانی که چنین ادعایی دارند این درخواست آنها بر می گردد به رفتاری که آموخته اند و عادت کرده اند. در واقع عادت کرده اند با عصبانیت و خشم به اهدافشان برسند. عادت کردند که این خشم و عصبانیت پیامدهای منفی برای آنها ندارد و حتی برای آنها پاداش نیز داشته است.
ما به عنوان کسانی که با این افراد زندگی می کنیم این حق را نداریم که به آنها اجازه بدهیم بیش از اندازه عصبانی شوند و نباید اجازه بدهیم که به سلامت روان ما آسیب بزنند.
چه طور باید با این افراد برخورد کنیم؟
اول باید خوب خود را بشناسیم که چقدر توانمند هستیم و در مقابل این فرد عصبی، من چه توانمندی هایی دارم.
آیا می توانم کنار بیایم یا می توانم به او کمک کنم.
البته باید طرف مقابل را یک ارزیابی اولیه بکنیم. یک وقتهایی هست که من می توانم به او کمک کنم و گاهی هم نمی توانم.
گاهی عصبانیت او بخاطر یک بیماری است که دارد. مثلا یک بیماری ای دارد که نمی تواند با آن کنار بیاید گاهی دارو می خورد و گاهی دارو نمی خورد. بالاخره این وضعیت بیماری مثلا بیماری قلبی برای او غیر قابل تحمل است.
در این مواقع شما چکار می کنید؟
مثلا ما می توانیم با محبت او را ارجاع به پزشک معالج بدهیم تا آرام آرام او این مرحله را پشت سر بگذارد.
گاهی فرد پیش فعال است. بیشتر این افراد هیجانهای خود را نمی توانند کنترل کنند. از کوره سریع در می روند. برای اینها درمان وجود دارد. حتی برای آمهایی که افسردگی و مشکلات روانپزشکی دارند نیز تا حدود زیادی درمان وجود دارد. فقط باید به اینها انگیزه داد.
گاهی اصلا بیماری در میان نیست و ما با فردی طرف هستیم که عصبانیت شدید دارد. اول باید با او ارتباط خوب برقرار کنیم. آن لحظه فقط خشم باید فروکش شود و دادن راهکار در این لحظات درست نیست. چون پذیرش آن را ندارد.
چیزی که می بینیم و احساس می کنیم را باید به زبان بیاوریم مثلا به او بگوییم که می فهمم که شما الان خیلی عصبانی هستید، و این عصبانیت شما الان آنقدر هست که دارد حتی من را هم می ترساند و من الان نمی توانم چیزی بگویم.
یا با او فاصله بگیریم و محیط را ترک کنیم. و بعدا در فرصت مناسب با او حرف بزنیم. سعی کنیم در موقع عصبانیت، دنبال حل مشکل نباشیم.
در یک جمع بندی باید گفت که در این مواقع، بهترین راهکار این است که:
۱-عصبانیت خودمان را ابتدا کنترل کنیم
مثلا حواسمان را پرت کنیم، در ذهنمان مثلا اعدادی را بشماریم، چند تنفس عمیق بکشیم
۲-احترام به احساسات او
۳-بیان احساسات طرف مقابل با متانت
۴-بیان احساس خودمان در این موقعیت
۵-فاصله گیری از فرد عصبانی تا آرام شدن وضعیت
چگونه عصبانیت خود را مدیریت کنیم
حالا اگر خودمان مرتب عصبی می شویم و ذهنمان خسته است چکار باید کنیم؟
۱-قبل از هر چیزی، من باید آگاهی به این مسئله داشته باشم که من آدم عصبی هستم. تا این خودآگاهی شکل نگیرد ما هیچ کمکی به خودمان نمی توانیم بکنیم.
بعضی انکار می کند. افرادی که در این مرحله هستند کلی باید کار کنند تا به پذیرش برسند که آدم عصبی مزاجی شده اند. پس پذیرش مشکل خیلی مهم است تا فرد دنبال درمان و راهکار برود.
۲-دوم اینکه سبک زندگی را کمی دست کاری کنیم. به موقع بخوابیم، به موقع بیدار شویم، در طول روز مراقب تغذیه و فعالیت فیزیکی خود باشیم تا احساس بهتری داشته باشیم.
۳-معمولا وقتی عصبانی شده ایم چون ترشح هورمون ها به هم ریخته است کنترل هیجان خیلی سخت است. توصیه می شود قبل از رسیدن عصبانیت به اوج خودش، شما یک سری علائم خطر را در خودتان شناسایی کنید. وقتی این علائم را شنا سایی کردید می فهمید که دارید عصبانی می شود. علائم عصبانیت با هم فرق می کند
- علائم فیزیکی (مثل تپش قلب، گرگرفتگی، گرم و سرد شدن بدن)
- علائم ذهنی (مثل افکار منفی)
حالا می تواند برای اینکه به اوج عصبانیت نرسد، شدت این علائم را کم کند. خیلی وقتها یک راهکار ساده فرد را نجات می دهد مثل گوش دادن به موسیقی، شمارش عدد، ترک محیط، خوردن آب، تکنیک های ریلکسیشن، تنفس عمیق، ذهن آگاهی (یعنی ذهن خود را از چیزی که الان در محیط هست و رنج آور است به چیزی معطوف می کنند که برای او لذت بخش است) و ..
هر فردی یک تکنیک خاصی را بلد هست. بهتر است ما به چند تکنیک مسلط باشیم تا موفق تر باشیم مثل یک ورزشکاری که چند تکنیک را بلد هست در عرصه مبارزه پیروزتر می شود.
۴- اگر با تکنیک ساده نتوانستیم خود را کنترل کنیم باید از یک متخصص و روان درمانگر بخواهیم که به ما کمک کند.
باید بیشتر خودمان را بشناسیم و هوای خودمان و اطرافیانمان را داشته باشیم تا زندگی لذت بخش تر بشود.
زندگی خاطره ای است که حضورش تا ابدیت جاریست.