امیدواریم دلتان شاد باشد و روزهای خوبی را سپری بکنید.
به آفتاب سلام
که باز می شود آهسته بر دریچه صبح
به شیر آب سلام
که چکه چکه سخن می گوید
و حوض می شنود
به التهاب سلام
که صبح زود مرا مست می کند
به بوی تازه نان…
همه ی ما می دانیم که زندگی یک موهبت الهی است که خداوند مهربان و بخشنده و خلاق به موجودات، بخاطر لطفش عنایت کرده است.
گرچه همه ی لحظاتی که خداوند در اختیار ما قرار داده، مهم هستند ولیکن بعضی از لحظات از ویژگی و حساسیت خاصی برخوردار است چون می تونه در سرنوشت ما تاثیر خاصی بگذارد. بعضی از اوقات، آدمها احساس می کنند که به خداوند نزدیک تر شده اند. انگار دریچه های آسمان به روی آنها، باز شده است و یک ارتباط لطیف معنوی برای انسان فراهم شده است.
همیشه در تمام دوران گذشته، آدمها گاهی با هم تعارض داشته اند و گاهی با هم می جنگیدند. اولین راه حل آنها پرخاش و خونریزی بوده است. بزرگان اخلاق، به انسان توصیه می کنند بجای این کارها راه حل مناسب پیدا کنند و با هم به زیباترین شکل کنار بیایند و تنش را کاهش بدهند.
چون انسان خودش هم خسته می شود. به همین خاطر انسانها در گذشته، زمانهایی را برای خودشان مشخص می کردند که در این زمان ها، جنگ نکنند تا امنیت برقرار شود. آن وقت بود که انسانها می فهمیدند چقدر آرامش روان، امنیت، صلح و ایثار و گذشت و ….. خوب است. چقدر خوب است که آدمها آنقدر رشد پیدا کنند تا با هم کنار بیایند و با هم حرف بزنند و همدلی کنند و اختلافات را به روشی انسانی ( با منطق و خرد) حل کنند.
مواظب احوال و اخلاق و شخصیت انسانی خودمان باشیم.
چقدر آن زمان، مقدس است که چنین فضای تمام جهان را فرا بگیرد.
در ماه رمضان، می شه چنین فضایی آرام آرام ایجاد شود. چون در این ماه توصیه به مراقبت و تزکیه نفس شده است.
انسان گاهی خوبه از بیرون، خودش را تماشا کنه
زندگی هوشیارانه
آدمهای بزرگ کسانی هستند که گاهی به سوی خودشان، خم می شوند و شخصیت خودشان را مورد ارزیابی و بازنگری قرار می دهند تا بتوانند یک شخصیت زیباتری از خودشان بیافرینند و یک قدم در انسانیت به جلو بروند.
ولی عموم انسانها سرگرم زندگی می شوند.
چنان در غوغای زندگی غوطه ور می شویم که حواسمان نیست داریم خودمان در زندگی گم می شویم.
خودمان از دست می رویم.
یعنی ممکن است
- پولمان اضافه تر شود
- موقعیت شغلی ما بهتر شود
- اسم مان بالاتر رود
- معروف شویم و…
ولی ممکن است در این هیاهو خودمان از دست برویم و راهمان را گم کنیم.
آیه ۲۰ سوره حدید:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.
بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچهای است طفلانه و لهو و عیّاشی و زیب و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. در مثل مانند بارانی است که گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگران (یا کفار دنیاپرست) را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد. و در عالم آخرت (دنیا طلبان را) عذاب سخت جهنم و (مؤمنان را) آمرزش و خشنودی حق نصیب است. و باری، بدانید که زندگانی دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست.
ما گم شدن خیلی از چیزها را حس می کنیم مثل خودکار و موبایل و ..ولی آدمها آنقدر دلمشغول زندگی هستند، آنقدر فتح این عالم آنها را مشغول کرده است که اصلا حواسشان نیست که خودشان دارند از مسیر انسانیت دور می شوند.
مسیر را دارند به انحراف می روند. گاهی در زندگی، جوری ما زندگی می کنیم که قالبی و صورتی از ما می ماند ولیکن محتوی ما تغییر کرده است و روح ما همان روح انسانی نیست.
اي تو در بيگار خود را باخته
ديگران را تو ز خود نشناخته
تو به هر صورت که آيي بيستي
که منم اين والله آن تو نيستي
يک زمان تنها بماني تو ز خلق
در غم و انديشه ماني تا به حلق
اين تو کي باشي که تو آن اوحدي
که خوش و زيبا و سرمست خودي
مرغ خويشي صيد خويشي دام خويش
صدر خويشي فرش خويشي بام خويش
جوهر آن باشد که قايم با خودست
آن عرض باشد که فرع او شدست
گر تو آدم زاده اي چون او نشين
جمله ذريات را در خود ببين
چيست اندر خم که اندر نهر نيست
چيست اندر خانه که اندر شهر نيست
اين جهان خمست و دل چون جوي آب
اين جهان حجره ست و دل شهر عجاب
مثنوی معنوی
اینجا ممکن است سوال پیش بیایید که از کجا می گویید محتوی، از بین رفته است؟
جواب این است که بعضی از رنج های ما، ناشی از عدم رشد ما هست، مثلا شادی دیگران، حسادت ما را برمی انگیزد.
- زود خشمگین می شویم
- یک موضوع ساده را خیلی بزرگ می کنیم و ذهنمان را درگیر می کنیم
- هم خودمان را آزار می دهیم و هم دیگران را می آزاریم.
- بجای عشق به انسانها، همیشه خودمان را محور قرار می دهیم
مثلا می گوییم ایده من، مال من، زندگی من و …اینگار دیگران اصلا هیچ هستند. این نشانه خودخواهی و خودپرستی ما است. این یعنی ما گم شده ایم
یعنی از آدمیت تنزل پیدا کرده ایم لذا زندگی با رنج و درد بیشتری همراه شده است و آرامش از زندگی رخت بسته است.
دید از زاریش کو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
مولانا
وقتی آدمی از درون، آسیب می بیند، دیگر لذت بردن از جهان برای او بسیار سخت می شود.
- درسته بی پولی، انسان را رنج می دهد
- فقر وحشتناک است
- جنگ خیلی بد است
- سیل و … همه سخت هستند
ولیکن برای همه ی اینها می شه راه حل خردمندانه پیدا کرد.
ولی وقتی جان مریض می شود و تیرگی در جان رخنه پیدا می کند و وقتی آفات غلط اخلاقی، هستی انسان را در بر می گیرد و به عمق وجود انسان ورود پیدا می کند، حتی اگر در جامعه فقر نباشد باز او لذت های جهان را نمی بیند.
دل بدبین و حسود، خودبین، خودخواه، کینه ورز و متکبر همیشه رنج می کشد، همیشه با خود درگیر است.
- پر پرواز روحی ندارد.
- هستی و عمق وجود او در بند است و آسایش ندارد.
- روح او پر از غوغا هست.
این توصیه های اخلاقی در ادیان مختلف، برای این است که این نوع رنج ها کم شود.
بزرگان اخلاق بخاطر خدا، به عنوان رفیق و همدم، آدمها را دوست دارند و این قدر نکات اخلاقی را توصیه کرده اند چون انسان محبوب خداوند است و خداوند به او کرامت عطا کرده است تا انسان از این اندوه های کشنده نجات پیدا کند. تا آسوده تر زندگی کنند. پیامبران به خاطر این نیامده اند که ما نمی توانیم خودمان فکر کنیم بلکه آنها از سر دوستی از روی لطف خدا و با اجازه خدا، آمده اند تا به انسانها در مسیر رشد و تعالی و رسیدن به مقام خلیفه الهی نکاتی را بیان کنند و تجربه خودشان را به ما منتقل کنند.
راهی که خود رفته اند مثل یک پدر دلسوز.
چون باور دارند ما موجود فاخر و با ارزشی و شریفی هستیم. ما را دوست دارند. آنها دلشان می سوزد که ما بیراهه برویم. دلشان می سوزند که ما به نهایت تعالی و شادکامی و آرامش وجودی نرسیم. اخلاقیات الهی و انسانی پیدا کردن و احساس زندگی در محضر خداوند، شادکامی و لذت عمیقی برای انسان به ارمغان می آورد.
درسته همه ی ما، با انواع مشکلات بیرونی و معیشتی روبه رو هستیم ولی مرض درونی از همه بدتر است. حیف است در زندگی رنج خود را ما مرض درونی شدیدتر کنیم. وقتی فکر ما باز باشد حل مسئله خوبی هم داریم و مشکلات بیرونی را بهتر حل می کنیم. وقتی رابطه خوبی بتوانیم با خداوند برقرار کنیم،
- مسائل را جور دیگری حل می کنیم.
- نگرش ما به زندگی و خودمان و جهان تغییر می کند.
- چشم ما باز می شود.
- حکمت پیدا می کنیم و الهامات درونی را دریافت می کنیم.
زندگی اتان سرشار از نشاط و طراوت و درک عمیق