پیدا کردن معنی زندگیکلیدهای زندگی سالممعنی زندگی

خوشحالیم که امروز با شما و در کنار شما به دنبال کلیدهای زندگی سالم هستیم. زندگی سالم و شاد حق و سهم همه ی ما است. دربهای این زندگی به روی همه باز است. اگر به دنبالش نرویم تقصیر خودمان است. این راهها را باید پیدا کرد. فقط باید نگاهمان را دقیق تر کنیم تا راههای زندگی سالم و موفق را پیدا کنیم. شاید راه جلوی پای ما باشد ولی ما به آن بی توجه هستیم. یکی از این راهها، پیدا کردن معنی در زندگی است.

معنی زندگی

The meaning of life

پیدا کردن #معنی_در_زندگی

آیا تا بحال از خودتون پرسیدید که مهمترین سوال انسان در زندگی، چیست؟

انسان موجودی کمال گرا و هدف مند است و از بیهودگی و بی هدفی به شدت گریزان است.

مفهوم معنی در زندگی چگونه تحلیل می شود؟

مفهوم معنی در زندگی، در طیف وسیع می تواند شکل بگیرد

 معنی زندگی خودتون را چگونه تعریف می کنید؟

نقش معنی در زندگی به چه حوزه های زندگی بر می گردد؟ و اگر نباشد چه تبعاتی دارد؟

یک بحث مهمی که در زندگی ما آدمها وجود دارد بحث خودشکوفایی است. بحث خودشکوفایی این است که نقشه و فلسفه ما برای رسیدن به اهداف بلند را بداریم این نقشه بر روی چه چیزی از گذشته زندگی، استوار شده است.بیهودگی و پو چی هیچ کس را ارضا نمی کند.

آیا معنی زندگی کلی است؟ یعنی همه یک معنی از زندگی دارند یا متفاوت است؟

ریشه و اصول معنی را باید پیدا کنیم.

ارزش زندگی چیست تعریف آن چیست؟

هدفها چیست؟ آیا هدف کوچک یا بزرگ است.

کارکردش چیست؟ به کجا ما را می برد.

در زمان حاضر ما می بینیم که خیلی از ارزش ها ضد ارزش شده است و ما دنبال آن هستیم مثلا همین که ارتقاء بگیریم کافی است و   همین که خانه بزرگ بگیریم کافی است؟ خیلی از انسانها همه ی اینها را دارند ولی به پوچی رسیده اند.

اگر همین انسانها را، افراد در سنین پایین تر الگو قرار دهند آیا درست است؟

ته زندگی به کجا می رسیم؟ شهرت، پول، مقام و …

معنی زندگی

The meaning of life

خیلی از افراد که همه ی اینها را دارند در آخر، بخشی از مال شان را می بخشند تا دچار پوچی نشوند.

در بحث معنی در زندگی دو تعریف داریم:

رویکردهای پدیدار شناسی( یعنی نگرش شما به زندگی و هستی چیست؟)

رویکرد اصالت وجود ( نقش شما در زندگی و دنیا چیست؟شما اینجا دارید چه کار می کنید)

بارها افرادی را می بینیم که انواع امکانات را دارند ولی راضی نیستند

بله درست است، همه ی انسانها لیاقت زندگی خوب را دارند و برای زندگی بهتر همه باید تلاش کنند ولی باید، کیفیت روانی و ذهنی خود را هم بشناسیم. ما نمی گوییم پیچیده باشیم

علت اصلی بی معنی در زندگی گاهی ناکامی های مادی نیست. البته فشارهای مادی گاهی بی معنی زندگی را ایجاد می کند.

بله، برای پیدا کردن معنی در زندگی، اول باید یک سری نیاز های مادی انسان برطرف شود. ولی باید گفت که، معنی دار بودن در زندگی با بعد مادی می تواند متفاوت باشد ولی تاثیر دارد.

در زندگی ما با دو چیز سر و کار داریم:

۱-مواد زندگی.

۲-محتوی زندگی

در زمان حاضر، افراد به مواد زندگی بیشتر از محتوی زندگی اهمیت می دهند.

مولانا این مفهوم را خیلی زیبا بیان می کند:

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم

یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

زندگی ما یک سفری است که آمدیم و به مرگ ختم می شود.

معنی زندگی کی شکل می گیرد؟

 بخشی از آن اکتسابی است که تحت تاثیر خانواده و اجتماع و آموزش است. ولی وقتی خودمان به شناخت می رسیم در دوره ای از زندگی تعاریف عوض می شود

مثالی از مسائل مادی می آوریم، زنگ گوش خراش در کارخانه نشانه استراحت و نهار دارد این زنگ، آنقدر لذت بخش است که ما منتظر آن هستیم. آن زنگ گوش خراش، معنی و مفهوم خوب و آرامبخش برای ما دارد.

آنچه باید بدانیم این است که لزوما مسائل مادی نشانه لذت به معنی آسایش و غنای افراد نیست

پوچ گرایی زمانی ایجاد می شود که یا آرمان گرایی سرکوب می شود یا راه را اشتباه رفته ایم یا خود واقعی را درست نشناخته ایم. در این شرایط، افراد ممکن است به سرکوبی و ناامیدی برسند.

معنی زندگی

The meaning of life

خاطر ه ای را به یاد می آورم که دوست نجار داشتم با کارفرما که خوب با او راه نمی آمد و بر او بسیار سخت می گرفت. او بسیار نا امید بود. یک روز با خود گفت: شاید آنها بتوانند امکانات بیرونی را از تو بگیرند ولی هنر ذاتی انسان را کسی نمی تواند از انسان بگیرد. مثلا همان هنر نجاری را. این طرز تفکر به زندگی او معنی بخشید و او را از ناامیدی نجات داد.

همین نگاه کوچک، که امکانات بیرونی دارم و امکانات درونی دارم، کلی تاثیر در زندگی انسان دارد.

اگر احساس معنی در کل زندگی انسان شکل بگیرد، فرایند حل مسئله و تصمیم گیری نیز شکل می گیرد.

مهمترین اتفاق و آفت الگو فکری، نا امیدی است. امکانات بیرونی گاهی ما را به سمت یاس و ناامیدی می برد.

خیلی وقتها ما فکر می کنیم محتوی و معنی زندگی امون این است که مثلا فلان کار را انجام دهیم. حالا در آن بخش، شروع به فعالیت می کنیم، وقتی به سمتش رفتم، خیلی وقتها خیلی از جنبه های آن کار، انسان را راضی نمی کند. بعد انسانها آن را به همه ی توانمندی های خودشون تعمیم می دهند.

 هر اندازه در زندگی اثر معنی کم رنگ تر باشد شما به ناامیدی نزدیک تر هستید.

آیا معنی زندگی، جنبه مادی دارد یا کیفیت روانی است؟

افراد ناامید را همه ی ما دیده ایم. این ناامیدی می تواند به علت مشکلات عاطفی و عدم کارآمدی ارتباطات و .. باشد این ناامیدی، به همه ی حوزه ها و جنبه های زندگی آنها رخنه پیدا کرده است؟

خیلی وقتها، ما احساس اضطراب وجودی داریم. این اضطراب اکثرا ناشی از اضطراب تنهایی یا نرسیدن به هدف ها است. اکثرا چیزهایی را انتخاب می کنیم که به طور موقتی حالمون را خوب کند.

یک اضطراب وجودی که بر می گردد به تنهایی وجودی . گاهی به یک ارتباط مستحلک می کنیم که شاید پاسخی به اضطراب وجودی ما باشد.

اگر تنها هدف ما هدف اجتماعی باشد مثل تحصیل و پول در آمدن و .. باعث می شود از خود واقعی، دور شویم. این مسئله بحرانهای دوره های میانسالی را بوجود می آورد.

انسان زمانی با خود واقعی آشنا می شود که دو بار زائیده شود: یک بار از مادر و یک بار از خویشتن خویشتن.

به این سوال سعی کنیم پاسخ دهیم: ما پول را برای چی می خواهیم؟

 بعضی گفته اند معنی از زندگی عشق است کل عشق، خیلی گسترده است. بچه دار شدن، کار خوب، ازدواج کردن و.. .بخشی از عشق است.

 عشق اصلی عشق الی الله است

“من” و “ما” دو بخشی از زندگی است (زندگی شخصی و زندگی اجتماعی). نقاشی و آواز و …به انسان آرامش می دهد ما داریم سفر می کنیم زندگی مادی در این مسیر یک سری ابزار است. هر چه توشه کافی تر باشد طی مسیر راحت تر است. این ابزار، یکسری اخلاقی و عقلی و یکسری مادی است. آرامش فیزیکی نیز برای طی مسیر، لازم است. هدف های کوتاه مدت را باید طی کنیم. هدف های کوتاه مدت، یکسری معانی را برای انسان ایجاد می کنند. ولی معنای زندگی برای هر کسی می تواند یک معنی متفاوت از دیگری باشد.

مسئله مهم این است که باید بدانیم که: اگر به جایی رسیدم که مطلوب ما نبود دنیا تمام نشده است راه دیگر را می شود، دنبال کرد. لازم نیست فکر کنیم پوچ شده ایم این راه که رفته ایم، تنها راه نیست.

 مهم این است به مسیر برسیم مهم نیست که به انتها مسیر برسیم در طول مسیر، خدا ما، را برمی دارد می برد.

در طول مسیر، تجارب زیادی برای ما ایجاد می شود. وقتها چیز ها را می بینیم و درک می کنیم.

ما راه مشترک ممکن است نداشته باشیم ولی مقصد به لحاظ ذات انسانی ممکن است یکی باشد.

چرا بعضی از افراد احساس تیره روزی می کنند؟ آنها می گویند ما که تمام تکالیف را انجام داده ایم، چرا لذت نبرده ایم؟

چرا زنده ایم؟

 نقش ما چیست؟

چرا زندگی برای ما معنی ندارد؟

چه کار مهمی را انجام داده ایم؟

معنی زندگی

The meaning of life

محروم بودن از معنی زندگی، آسیب بیشتری به افراد می زند. تاثیر آن از همه ناکامی ها، بدتر است؟

چقدر در حال حاضر از زندگی لذت می برند؟

آیا از مرگ می ترسند؟

یکی از دلایل ترس از مرگ، این است که کارهای نیمه تمام زیادی دارم که ما را به کمال مطلوب نرسانده است.

در زندگی شهری خیلی از وقتها دوست داریم به اصلمون برگردیم و آرامش داشته باشیم مثلا خانه آرام داشته باشیم و کارهای دستی درست کنیم و….

اگر من بیش از اندازه احساس ترس دارم و با لذت های کوتاه مدت و اشتباه دارم آن را پر می کنم بخاطر این است که معنی درستی از زندگی کردن پیدا نکرده ام.

دیگران، یکسری قاعده ی اجتماعی برای ما ساخته اند که فکر می کنیم باید آنها را بسازیم و بدست بیاوریم.

ما در زندگی همیشه نقش قربانی را بازی می کنیم یعنی ما می خواهیم به جایی برسیم دیگران و عوامل دیگر، مانع ما شده اند. معنی زندگی می تواند دیدگاه متفاوتی در زندگی برای ما درست کند. مثلا در انتخاب شریک زندگی و …

باید توجه داشت که احساسات و عشق دنیوی، ابزار ما در راه است. اگر درست پاسخ داده نشود ذهن ما را از معنی اصلی دور می کند.

معنی زندگی می تواند: کمک به بشر، گسترش صلح، از خود گذشتگی و…. باشد.

معنی زندگی مفهوم شخصی است. این معنی و فلسفه، از کل زندگی باارزش تر است.

بحث خسران از کجا می آید؟

۱- هر چیز در زندگی بر مفاهیم سود و زیان استوار می شود

کل زندگی شبیه معامله است بر اساس انتخاب ها در زندگی، معانی ایجاد می شوند.

اگر از خودتت، از نقشت، از هنجارت بخاطر یک معنی وسیع تر بگذری، مفهوم خسران شکل نمی گیرد. چون آن معنی، ارزشمند تر از کل زندگی تو است.

۲-افراد در انتخاب آزاد هستند خدا حق انتخاب به آنها داده است.

 در بحث خسران و آسیب دیده گی، بحث این است آیا آن انتخاب از کل زندگی او باارزش تر است؟

بر اساس چه مصادیق ذهنی، خودش را معنی می کند

۳- بحث عرف در مسئله خسران است. اکثرا ما چیزی که اکثر افراد انجام می دهند را به شکل هنجار می بینیم در حالی که هنجار براساس رفتار اکثریت معنی نمی شود.

در یک جمع بندی اگر کل زندگی شخص، در ازاء رفتن معنی زندگی کنار برود یعنی آن سود نقش معنی، آن قدر ارزشمند باشد که بچربد به کل زندگی، دیگر خسران شکل نمی گیرد.

در زندگی امروزه، بی معنایی موج می زند.

اینکه ما از زندگی لذت نمی بریم چکار کنیم؟

ما شغل های گوناگون داریم هدفهای اجتماعی گوناگونی داریم وقتی لذت نمی بریم یعنی این است که نیمه زندگی را درک کرده ایم. اکثرا ما قدرت بازگشت و تغییر هم نداریم. برای جبران این احساس، به هدفهای کوتاه مدت روی می آوریم. مثلا پول در می آوریم ومی رویم پنج میلیون تومان کت و شلوار می خریم تا لذت ببریم حالا تا چند ماه باید کار کنیم تا آن پول را بپردازیم این معنی کاذب و هدف موقت است.

امروزه ثابت شده است که ناکامی نیازها تاثیرات خیلی زیاد در زندگی ما دارند. هدفهای اجتماعی مثل نداشتن پول و …امروزه بزرگ ترین هدف افراد است وقتی به آن نمی رسد دچار ناکامی می شوند. حتی وقتی به آن می رسند ممکن است زمان کم برای لذت بردن داشته باشند حتی گاهی فرصت پوشیدن هم نداریم. خیلی از افراد این ناکامی را با خرید وسائل و … می خواهند جبران کنند.

انواع وابستگی ها، ارتباطات ناکارآمد و…. می تواند ناکامی های گوناگونی برای انسان ایجاد کند.

سوال: چگونه معنی را از امروز به بعد پایه گذاری کنیم؟

معنی در زندگی بر اساس آنچه قبلا، چه چیزی را گشته باشیم یا قبلا دنبال چی بوده ایم شکل می گیرد.

ما جزئی از ذات خداوند هستیم عشق به خدا، عشق به انسانها را موجب می شود. در آن صورت زندگی رنگ دیگر را پیدا می کند مادیات وسیله می شوند مثلا روزه می گیریم که بگوییم مادیات برای ما ارزش کمتری دارند ما برای چیز دیگری زندگی می کنیم.

فرهنگ سازی باید کرد. حالا چگونه باید فرهنگ سازی کنیم؟ کار بسیار سختی است.

افراد در زندگی به چند دسته تقسیم می شوند:

۱-معنی را غلط انتخاب کرده اند

۲-معنی ندارند

۳-معنی را شناخته اند ولی تکمیل نکرده اند

مهم این است بدانیم در کدام مسیر هستیم و تلاش کنیم.

پس سه مسئله اینجا وجود دارد: فقدان معنی، معنی ناتمام، معنی کامل.

خیلی وقتها به هدفهای اجتماعی رسیده ایم( مثل شغل، زندگی، ارتباطات اجتماعی و…) ولی باز احساس عدم انگیزه داریم و اینها ما را خوشحال نمی کند. مطمئن باشید در این حالت، جایی از زندگی هستیم که معنی زندگی ما نیست. با شناخت خودمون، توانمندی ها واستعدادها و کمک مشاورین و متخصص، می توانیم معنی حقیقی زندگی خودمون را پیدا کنیم.

اکثر مراحل زندگی بجای اینکه درگیر واقعیت و اصل زندگی باشیم ما اکثرا درگیر حاشیه هستیم مثلا درگیر آدمها، حرفها، معناهای کاذب و….هستیم.

به امید آنکه معنی اصلی زندگی را پیدا کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز با * مشخص شده است

نوشتن دیدگاه