خودآگاهی، معنویت و سلامت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. خودآگاهی و معنویت، با مقابله های سالم، دیدگاه ها و باورهای مثبت، و حمایت اجتماعی ارتباط تنگاتنگ دارند که تمام این مسائل در کنار یکدیگر به سلامت و پیش گیری از بیماری ها می انجامد. سوال این جا است که چگونه این امر تحقق می یابد؟
آیا ارتباط بین این سه عامل، ناگهان و یک دفعه صورت می گیرد یا در طی مراحلی رخ می دهد؟
در این زمینه دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در این جا الگوی مرحله ای از رشد خود آگاهی و معنویت و ارتباط آن با سلامت ارائه می شود.
۱-در ابتدا، خودآگاهی وجود ندارد و انسان ها مانند کودکی نابالغ بر اساس آن چه دوست دارند یا دوست ندارند، عمل می کنند. مسلم است که خودآگاهی در این مرحله بسیار ضعیف و در حد آگاهی از دوست داشتن ها و دوست نداشتن هاست. در این مرحله، معنویت رشد نایافته است، مانند کودکی که بدون توجه به معنویات و استانداردهای اخلاقی به تامین خواسته های خود می پردازد. در واقع، فقدان خودآگاهی باعث می شود فقط بر اساس علایق و نفرت های خود عمل شود که مسلما، وضعیت رشدنایافته ای است.
۲-مرحله اول خودآگاهی، همانند یک فرد بالغ معمولی است. یک فرد بالغ معمولی بر اساس شناخت ها این توانایی را دارد که برای دست یابی به اهداف شخصی، ارضای نیازهای خود را به تعویق بیاندازد. ولی در این مرحله، فرد خودمدار است و هنگام دلبستگی و سایر نیازهای خود دچار ناکامی می شود. به همین دلیل، در شرایط عادی کارکردهای خوب و عادی دارد ولی تحت استرس، دچار مشکل می شود.
۳- مرحله دوم خودآگاهی، مانند یک فرد عادی است که همانند یک والد خوب عمل می کند. چنین فردی دیگرمدار است، به نیازهای خود و سایر افراد و نیازهای کودکان توجه دارد. به ارضای نیازهای خود فکر می کند. می تواند متوجه افکار ناخودآگاه خود شود و دیگران را نیز درک می کند. به همین دلیل، شخص در مرحله فراشناخت است. چنین فردی، نه تنها دچار تفکر دو قطبی نیست بلکه دارای انعطاف پذیری ذهنی هم هست و در ارضای نیازها می تواند بدون قضاوت و سرزنش هم به خود و هم به دیگران فکر کند.
۴-مرحله سوم خودآگاهی را مرحله تامل می گویند. زیرا، ادراک فرد او را هدایت می کند و نه تنها متوجه افکار خود می شود بلکه می تواند به طرحواره های خود نیز دست پیدا کند. منظور از طرحواره ها، ساختار های شناختی هستند که توجه فرد را تنظیم می کنند. و چارچوبی فراهم می کنند تا بر آن اساس، انتظارات، نگرش ها و رویدادهای زندگی فرد، تفسیر شوند. آگاهی مستقیم از طرحواره ها، این امکان را فراهم می کند تا مفروضه های اساسی قبلی فرد زیر سوال بروند و در نتیجه، شخصیت فرد یکپارچه شود. آن چه به دنبال این وضعیت رخ می دهد، چالش بیشتر فرد با مشکلات زندگی است.
در واقع، مرحله صفر، مرحله بیداری است که کمک می کند فرد بتواند آن چه لذت بخش است را تشخیص دهد. همانند یک کودک خوشحال که از به دست آوردن آن چه دوست دارد، شاد می شود. هر چه در مراحل خودآگاهی بالاتر رود، و بیشتر خود را بشناسد و از خود آگاه شود، توجه وی به دیگران و نیرویی برتر از انسان افزایش می یابد. به دنبال افزایش خودآگاهی و توجه به حالت های معنوی، بهزیستی روانی ارتقا می یابد که باعث افزایش سطح کیفیت زندگی و هیجان های مثبت می شود.
همان طور که مشاهده می شود، خودآگاهی، معنویت و سلامت و به زیستی، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارد و معنویت نقش مهمی در رشد سلامت و به زیستی افراد ایفا می کند. به همین دلیل در مداخلات روان شناختی سعی می شود امید، تسلط، بخشش، مهربانی و اعتقاد به نیرویی برتر از خود، در افراد تقویت شود.