سلام به همه ی شما
سلام به همه ی شما که انسانهای شریفی هستید
انسانهایی که بر خوبی، پافشاری می کنید
مراقب نفس خودتون هستید
سعی می کنید تاثیر نیک در جامعه داشته باشید.
خیر اندیش، خیرخواه و دست گیر هستید.
و با پاکیزگی و درستی، زندگی را سامان می بخشید.
بهشت جای دلهای درخشان است.
جای قلب های والا است
بهشت جای انسانهایی است که در دنیا زحمت می کشند و رنج می کشند و البته ممکن است با مشقت های سخت در زندگی رو به رو باشند ولی حاضر نیستند ارزش انسانی خودشون را لکه دار کنند و از خودشان، عقب نشینی کنند.
گفتیم که
قصد و نیت پیامبران
قصد و نیت پیامبران، فقط این بوده است که
- اندوه و ناراحتی های ما در دنیا کمتر بشود.
- با آسودگی مسیر زندگی مون را طی کنیم.
- کمتر زخمی شویم
به همین دلیل به ما پیشنهاد کردند که با خویشتن داری، چارچوب، حد و مرز قائل شدن، از حد انسانی خارج نشویم. چون در نهایت، زندگی ما به خیر و خوبی به پایان می رسد و سعادتمند می شویم.
ما اگر به دنبال لذت بدویم و هدفمان فقط، به دست آوردن لذت های بیشتر باشد، مطمئن باشیم که به هدفمان نمی رسیم (سنت خداوند).
این دنیا آن قدر پیچش داره
آن قدر راه های ناشناخته و ناهموار داره
که به هر چه می رسیم ظاهرش خوشه
ولیکن بعدا می بینیم که لذت آن از دست می رود
لذا اگر به دنبال این باشیم که
- آدم های خوب باشیم
- و شخصیت های ارجمند باشیم
- و روح نفیس داشته باشیم
- و برای جامعه مفید باشیم؛
می بینیم که واقعا لذت هم به دنبال ما می آید و در زندگی لذت هم می بریم و احساس خوشی را تجربه می کنیم.
و بهتر هم می توانیم به آینده خودمون بنگریم و برنامه ریزی کنیم
به همین خاطر گفتیم مهمترین پروژه پیامبران برای اینکه رنج ما کمتر شود این است که بیراهه نرویم.
برای بیراهه نرفتن، تنها راه، خویشتن داری لازم است.
گفتیم ماه رمضان ماه مبارک است
نه به دلیل تشنگی، گرسنگی، مشقت، سختی و بی خوابی
بلکه به دلیل تمرین برای نخواستن های غلط
اجتناب از چیزهایی که ظاهر خوش دارند ولیکن باطن آنها عین یک زهر، وجود آدمی را
چرکین می کنه.
تلخ می کنه
و راه زندگی آدمی را می بندند
به این دلیل ها عرض کردیم که پیام این ماه رمضان، کاملا انسانی است.
زیرا در باطن این ماه، یک پیام درخشان وجود دارد که
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
مولانا
گفتیم که شب قدر در ماه مبارک رمضان اتفاق می افتد.
شب قدر
در واقع به شکل سمبلیک، شب قدر ما، ممکن است در هر زمان رخ پیدا کند.
- هر زمانی که ما مسیر انسانیت را انتخاب کنیم
- هر زمان که روح خود را از کج روی ها دور کنیم
- هر زمان که غل و زنجیرهای روحی خودمون را باز کنیم و بگذاریم روح ما اوج بگیرد.
- هر زمان که یاد بگیریم که به جای جنگ و خصومت و دعوا، حرف بزنیم و در پی صلح باشیم.
- هر زمان که بدی ها را با نیکی پاسخ بدهیم.
و در یک کلام:
از ابلیس درونی خودمون بگذریم و بر او غلبه پیدا کنیم
آن موقع شب قدر ما است
ماه رمضان
البته اینکه گفته اند در ماه رمضان، شب قدر، اتفاق می افتد به این دلیل است که در این ماه، ما حواسمون به سمت خودمون است.
جهان این قدر ما را مشغول نکرده است که از خودمون دور شویم.
هیاهوی زندگی آن قدر زیاد نشده است که ما را از خودمون، بیگانه کنه
به همین دلیل خداوند می فرماید
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است
“سوره قدر”
مراد از شب، اینجا شب زمانی نیست
شب ساعت، نیست
منظور، لحظات خوش است
این لحظات خوش از یک عمر بالاتر است.
آدمی سر بلند می کند
روح متعالی پیدا می کند
از خاکستر نفس خودش بیرون می آید.
و بر خصلت های غلط خودش چیره می شود.
بعضی از آداب و ویژگی های ناپسند خودش را از خودش دور می کنه
گویی رابطه صمیمانه با خداوند پیدا می کنه
این خود آسیب دیده، خود زخم خورده، خودش را می تونه پیدا می کنه
وقتی آدمها زنده می شوند
آن وقت مبارک است.
مبارک بودن به این دلیل است که ما خودمون را پیدا کنیم
مبارک بودن به این نیست که ما گرسنگی بکشیم.
در شب قدر، درد بی خود بودن انسان، درمان پیدا کرده است.
این زخم ترمیم شده است
آدمها از شر بسیاری از آفات اخلاقی که انسان را می گزد، نجات پیدا کرده اند.
(مولانا در قصه نصوح)
در بن چاهی همیبودم زبون
در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا
آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
یک وقتها انسان بخاطر خواهش های مسموم و خواستن های غلط، وسوسه های ذهنی، جوری زندگی را طی می کند که انگار در چاه افتاده است.
نه ز جان یک چشمه جوشان میشود ** نه بدن از سبز پوشان میشود
نه صدای بانگ مشتاقی در او ** نه صفای جرعهی ساقی در او
کو حمیت تا ز تیشه و ز کلند ** این چنین که را بکلی بر کنند
بو که بر اجزای او تابد مهی ** بو که در وی تاب مه یابد رهی
چون قیامت کوهها را بر کند ** پس قیامت این کرم کی میکند
این قیامت ز آن قیامت کی کم است ** آن قیامت زخم و این چون مرهم است
مثنوی
گاهی وقتها انسان یک شب خوش ندارد
گاهی انسان وقتی صبح از خواب بیدار می شود با یک نفرت بیدار می شود.
گاهی با سنگینی کینه بیدار می شویم
انگار همه ی دنیا برای آدم تنگ شده است.
و همه با انسان جنگ دارند.
ولی اگر این چشم شسته بشه
وقتی دل از این آفات و علف های هرز پیراسته بشه
انسان وقتی صبح چشم خود را باز می کند، انگار رو به آفتاب است.
دلش دریایی است
آن وقت زیبایی های دنیا را می بیند.
در یک داستان سمبلیک گفته شده که:
شخصی خواب می بیند که فردا می خواهد از دنیا برود. صبح که از خواب بیدار می شود با خودش می گوید این تخیل ذهنی بوده. من خواب بودم. شاید غذا خوب نخوردم.
اما بعد از گذشت مدتی، می بیند که جدی جدی داره تب می کنه و دست هایش می لرزد.
آن وقت آرام آرام احساس می کند که انگار داره می میرد. شروع می کنه به نالیدن به درگاه خدا.
با خدا می گوید: خدایا من دارم می میرم. خیلی کارهای مهم دارم که هنوز انجام نداده ام. خدایا من را نکش.
شبی دیگر در خواب می بیند که منادی خدا به او می گوید بالاخره مرگ حق است و یک روز همه می میرند. ولی خدا به خاطر گریه های تو به تو مهلت دوباره داده است تا تو از خدا راضی بشوی.
فردای آن روز که از خواب بیدار می شود، احساس می کند دنیا رنگ دیگری دارد. زیباتر شده است.
چرا من این همه زیبایی را نمی دیدم.
چرا صدای پرنده ها را نمی شنیدم.
رنگ های آسمان را چرا نمی دیدم.
چرا خوبی های اطرافیانم را نمی دیدم.
اصلا احساس می کند وارد فضای جدیدی شده است آن وقت فریاد می زنه:
خدایا با جهان چه کردی؟
خدا می گوید: من با جهان هیچ کار نکردم. فقط غبار را از روی چشمهای تو برداشتم.
من دل تو را شستم.
وقتی دل انسان شسته بشه، یعنی شب قدر.
جایی که بندهای روح باز بشه، یعنی شب قدر
- نگاه انسان عمیق تر می شود
- انسان بیناتر می شود.
- آدم بهتر می تونه با طبیعت ارتباط پیدا کنه
گفت لیلی را خلیفه کان توی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی
مولانا
چشم های ما بخاطر همین امیال غلط، خشم، حسادت، تهمت و بداخلاقی ها، بسته شده
این ها یک دیوار سیاه در مقابل چشم های ما ایجاد کرده اند.
تمرین های معنوی در ماه رمضان باعث می شه، این سیاهی ها کم بشه
آدمها با کم خواستن، آسوده تر می شوند
آدمها با کم خوابیدن، رهاتر می شوند
می توانند بر خودشان مسلط بشوند و راه های غلط را کم تر طی کنند.
این جاست که جان آزاد می شود.
مولانا
زین سبب پیغامبر با اجتهاد *** نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست *** ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آن که آزادت کند *** بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوت هادی است *** مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مؤمنان شادی کنید *** همچو سر و سوسن آزادی کنید
لیک میگویید هر دم شکر آب *** بیزبان چون گلستان خوش خضاب
آزادی انسانها انواع مختلف داره
الف) یک وقت آزادی سیاسی و اجتماعی مراد است. یعنی وقتی انسان از سلطه جبار رها می شود
ب)وقتی انسان از شر وسوسه های خود رها می شود، نیز یک جور آزادی است که از آزادی سیاسی و اجتماعی بالاتر است. این آزادی، یک فرزانگی است. سعادت است.
این که آدمی ترقی کرده و اوج گرفته و روحش متعالی شده، همان شب قدر است.
اصلی ترین جنبه هدف از بعثت پیامبران، این بوده است که ما به شب قدر برسیم.
در روزهای عادی زندگی مون به شب قدر برسیم.
یعنی منزلت خودمون را پایین نیاوریم و نشکنیم.
قدرمون را پایمال نکنیم.
امام علی (ع):
وقتی انسان دست تمنا و خواهش و گدایی خودش را بلند می کند فقط به خاطر این که نفس خودش را یک جوری ارضاء کنه، هر چه که هم بدست بیاورد، از آن چه که از دست داده، حقیرتر است.
چون وقتی ما تمنا می کنیم
وقتی گردن خودمون را خم می کنیم، خودمون را از دست می دهیم.
خودمون کم می شویم.
خودمون تباه می شویم.
ماه رمضان، برای این است که خود از دست رفته دوباره پیدا بشه
شیدا شدم شیدا شدم
پیدا شدم پیدا شدم
پیدای ناپیدا شدم
شیدا شدم شیدا شدم
شهرام ناظری
آدمی که گم شده، دوباره خودش را پیدا می کنه
حافظ
روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل
نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد
صبحِ امّید که بُد معتکفِ پردهٔ غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تار آخر شد
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصهٔ غصه که در دولتِ یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد
که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد
در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شُکرْ کان محنتِ بیحدّ و شمار آخر شد
“آخر شد” یعنی به پایان رسید.
نوش جانتان که می توانید، به چنین درجات تعالی برسید
نوش جانتان که می توانید به خود اصلی خودتون برگردید.
نوش جانتان که می توانید جوری زندگی کنید تا روح آزاد داشته باشید و از دنیا لذت ببرید.
نوش جانتان که می توانید منزلت از کف رفته، را به دست بیاورید.
ارزش ماه رمضان به دلایل بالا از هزار هزار ماه بالاتر است.
یعنی ارزش آن، از یک عمر زندگی بی کیفیت، بالاتر است.
مولانا
گر سر هر موی من یابد زبان
شکرهای تو نیاید در بیان
میزنم نعره درین روضه و عیون
خلق را یا لیت قومی یعلمون
زندگیتون سرشار از نشاط و طراوت و پاکی